معنی جوعان ، جایع

حل جدول

جوعان ، جایع

گرسنه


جوعان

گرسنه


گرسنه

جوعان، جایع

جوعان

جایع

فرهنگ معین

جوعان

(جُ) [ع.] (ص.) گرسنه.


جایع

(یِ) [ع. جائع] (ص. اِ.) گرسنه،. ج. جایعین.

فرهنگ فارسی هوشیار

جوعان

گرسنه (صفت) گرسنه.


جایع

گرسنه (صفت اسم) گرسنه. جمع جایمین (جائمین) .


گرسنه

(صفت) آنکه احساس احتیاج بخوردن غذا کند جایع: بس گرسنه خفت و کس ندانست که کیست بس جان بلب آمد که برو کس نگریست. (گلستان) جمع: گرسنگان.

فرهنگ فارسی آزاد

جایع و جائع

جایِع و جائِع، گرسنه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

گرسنه

جایع، گشنه، ناشتا، قحطی‌زده،
(متضاد) سیر

معادل ابجد

جوعان ، جایع

214

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری